گذشتهی ساده:
enviedشکل سوم:
enviedسومشخص مفرد:
enviesوجه وصفی حال:
envyingشکل جمع:
enviesحسادت کردن به، حسودی کردن به، غبطه خوردن به، حسادت ورزیدن به، رشک بردن به
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
I envied him for his ability to effortlessly speak multiple languages.
من به او به خاطر تواناییاش در مثل آب خوردن صحبت کردن به چندین زبان حسادت میکردم.
Everyone envied Iraj.
همه به ایرج رشک میبردند.
حسادت، حسودی، حسد، رشک، غبطه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Her beauty aroused her sisters' envy.
زیبایی او حسادت خواهرانش را برانگیخت.
He could not hide his envy of me.
او نمیتوانست رشک خود نسبت به من را پنهان کند.
مایهی حسادت، مایهی رشک
Her blue eyes were the envy of all the girls in the class.
چشمان آبی او مایهی حسادت همهی دختران کلاس بود.
Her expensive car was the envy of all her friends.
ماشین گرانقیمتش مایهی رشک همهی دوستانش بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «envy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/envy