با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Circumstantial Evidence

American: ˌsərkəmˈstæntʃəlˈevədəns British: ˌsɜːkəmˈstænʃəlˈevɪdəns
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
حقوق شواهد فرعی، اماره، اماره‌ی اتفاقی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد circumstantial evidence

  1. noun indirect evidence
    Synonyms: inconclusive evidence, inferred evidence

ارجاع به لغت circumstantial evidence

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «circumstantial evidence» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/circumstantial-evidence

لغات نزدیک circumstantial evidence

پیشنهاد بهبود معانی