رفاه (بهویژه از نظر اقتصادی)، رونق، موفقیت، ترقی، شکوفایی، آبادی، آبادانی، دارندگی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Good management caused the restaurants prosperity.
مدیریت خوب موجب رونق رستوران شد.
The country's prosperity greatly depends on the stability of its economic policies.
آبادانی کشور تا حد زیادی به ثبات سیاستهای اقتصادی آن بستگی دارد.
The prosperity of Bandar Abbas surprized me.
ترقی بندرعباس مرا متعجب کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «prosperity» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/prosperity