مخمل (نوعی پارچه کرکی که از ابریشم یا پنبه یا کتان یا پشم بافته میشود)
She ran her fingers over the velvet.
انگشتانش را روی مخمل کشید.
The curtains in the room were made of velvet.
پردههای اتاق از مخمل ساخته شده بود.
مخمل، مخملی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She wore a stunning velvet dress.
لباس مخملی خیرهکنندهای به تن داشت.
The velvet curtains added a touch of elegance to the room.
پردههای مخمل به اتاق ظرافت بخشیدند.
ادبی نرم، مخملی، مخملنما، مخملمانند
His velvet voice soothed her frayed nerves.
صدای مخملی او اعصاب داغون او را آرام کرد.
His voice had a velvet tone that captivated everyone in the room.
صدایش لحن نرمی داشت که همهی حاضران در اتاق را مجذوب خود میکرد.
جانورشناسی پوست کرکدار (روی شاخ تازهی گوزن و غیره)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی جانورشناسی
As winter approached, the velvet on the stag's antlers thickened and darkened.
با نزدیک شدن به زمستان، پوست کرکدار روی شاخ گوزن ضخیم و تیره شد.
The hunter admired the patterns on the velvet.
شکارچی الگوهای روی پوست کرکدار را تحسین کرد.
برد (در قمار)
John's velvet made him the biggest winner of the night.
برد جان او را به بزرگترین برندهی شب تبدیل کرد.
The lucky gambler's velvet was the envy of the other players at the table.
برد قمارباز خوشاقبال مورد حسادت سایر بازیکنان حاضر روی میز بود.
سود (فراتر از حد انتظار)
The unexpected velvet left everyone pleasantly surprised.
سود غیرمنتظره همه را شگفتزده کرد.
The stock market saw a significant velvet.
بازار سهام سود قابلتوجهی را به خود دید.
با ملایمت رفتار کردن با، سختگیری نکردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «velvet» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/velvet