Plush

plʌʃ plʌʃ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    plusher
  • صفت عالی:

    plushest

معنی و نمونه‌جمله

noun adjective
مخمل خواب‌دار، مجلل، باشکوه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- plush apartments
- آپارتمان‌های مجلل
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد plush

  1. adjective luxurious, rich
    Synonyms: costly, deluxe, elegant, lavish, luscious, lush, luxury, opulent, palatial, ritzy, silken, sumptuous
    Antonyms: barren, destitute, poor

ارجاع به لغت plush

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «plush» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/plush

لغات نزدیک plush

پیشنهاد بهبود معانی