شکل جمع:
museumsموزه
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The city's taxicabs are becoming museum pieces.
تاکسیهای شهر دارند خیلی قراضه میشوند.
Our calligraphy teacher was a museum piece.
معلم خط ما مال عهد بوق بود.
a carpet museum
موزهی فرش
archeological museum
موزهی باستانشناسی
1- قدیمی و پرارزش، سزاوار نگهداری در موزه 2- زهواردررفته، مال عهد بوق
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «museum» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/museum