آخرین به‌روزرسانی:

Crunchy

ˈkrʌntʃi ˈkrʌntʃi

صفت تفضیلی:

crunchier

صفت عالی:

crunchiest

معنی و نمونه‌جمله

adjective

(آنچه که صدای قروچ‌قروچ ایجاد کند) خش‌خش کننده، کروچی، کلوچی، کروچگر، ترد، قاق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

Kloucheh bread is very crunchy.

نان کلوچه خیلی ترد است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد crunchy

  1. adjective brittle
    Synonyms:
    crisp crispy crumbly crusty crackling chewy

سوال‌های رایج crunchy

صفت تفضیلی crunchy چی میشه؟

صفت تفضیلی crunchy در زبان انگلیسی crunchier است.

صفت عالی crunchy چی میشه؟

صفت عالی crunchy در زبان انگلیسی crunchiest است.

ارجاع به لغت crunchy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «crunchy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/crunchy

لغات نزدیک crunchy

پیشنهاد بهبود معانی