انگلیسی آمریکایی ناپلئونی (شیرینی)
I had a delicious napoleon for dessert.
برای دسر ناپلئونی خوشمزهای خوردم.
I love the combination of custard and jelly in a napoleon.
من عاشق ترکیب کاستارد و ژله در ناپلئونی هستم.
ناپلئون (سکهی طلای فرانسوی برابر با بیست فرانک) (در گذشته)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The collector was thrilled to add a Napoleon to his coin collection.
کلکسیونر از افزودن ناپلئون به کلکسیون سکههای خود بسیار هیجانزده شد.
I found a rare Napoleon coin at the antique shop.
سکهی ناپلئون کمیابی را در آنتیکفروشی پیدا کردم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «napoleon» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/napoleon