آخرین به‌روزرسانی:

Putter

ˈpʌt̬ər ˈpʌt̬ər ˈpʌtə ˈpʌtə

گذشته‌ی ساده:

puttered

شکل سوم:

puttered

سوم‌شخص مفرد:

putters

وجه وصفی حال:

puttering

شکل جمع:

putters

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb

(بازی گلف) چوگان دسته کوتاه، ول گشتن، مهمل گشتن،(به‌طور معمول با about و around )ور رفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

He spent all afternoon puttering with the clock.

تمام بعد از ظهر را صرف ور رفتن به ساعت کرد.

stop puttering around! we have a lot of work to do!

وقت را تلف نکن! خیلی کار داریم!

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد putter

  1. verb dawdle
    Synonyms:
    loiter goof around mess around fiddle potter mess tinker puddle poke fritter doodle shuffle around niggle
    Antonyms:
    execute

ارجاع به لغت putter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «putter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/putter

لغات نزدیک putter

پیشنهاد بهبود معانی