گذشتهی ساده:
putteredشکل سوم:
putteredسومشخص مفرد:
puttersوجه وصفی حال:
putteringشکل جمع:
putters(بازی گلف) چوگان دسته کوتاه، ول گشتن، مهمل گشتن،(بهطور معمول با about و around )ور رفتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He spent all afternoon puttering with the clock.
تمام بعد از ظهر را صرف ور رفتن به ساعت کرد.
stop puttering around! we have a lot of work to do!
وقت را تلف نکن! خیلی کار داریم!
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «putter» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/putter