گذشتهی ساده:
cabinedشکل سوم:
cabinedسومشخص مفرد:
cabinsوجه وصفی حال:
cabiningشکل جمع:
cabinsاتاقک، اتاق کوچک، خوابگاه (کشتی)، کلبه، کابین
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a cabin on the edge of a forest
کلبهای در کنار جنگل
tourist cabins along the Ramsar road
آلانکهای توریستی در کنار جادهی رامسر
The passenger ship had 500 cabins each having four bunk beds.
کشتی مسافربری دارای پانصد کابین بود که هر یک چهار تختخواب تاشو داشت.
pilots' cabin
اتاقک خلبانان
first class (passengers') cabin
جایگاه مسافران درجه یک
an airplane's cargo cabin
بارخانهی هواپیما، کابین بار در هواپیما
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «cabin» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cabin