آخرین به‌روزرسانی:

Cabin

ˈkæbɪn ˈkæbɪn

گذشته‌ی ساده:

cabined

شکل سوم:

cabined

سوم‌شخص مفرد:

cabins

وجه وصفی حال:

cabining

شکل جمع:

cabins

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb countable B1

اتاقک، اتاق کوچک، خوابگاه (کشتی)، کلبه، کابین

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

a cabin on the edge of a forest

کلبه‌ای در کنار جنگل

tourist cabins along the Ramsar road

آلانک‌های توریستی در کنار جاده‌ی رامسر

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The passenger ship had 500 cabins each having four bunk beds.

کشتی مسافربری دارای پانصد کابین بود که هر یک چهار تختخواب تاشو داشت.

pilots' cabin

اتاقک خلبانان

first class (passengers') cabin

جایگاه مسافران درجه یک

an airplane's cargo cabin

بارخانه‌ی هواپیما، کابین بار در هواپیما

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cabin

  1. noun tiny house; lodging
    Synonyms:
    home shelter room quarters lodge hut cottage shack crib cot shed camp log house chalet berth hovel shanty box compartment caboose deckhouse

ارجاع به لغت cabin

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cabin» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cabin

لغات نزدیک cabin

پیشنهاد بهبود معانی