فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Occupancy

ˈɑːkjəpnsi ˈɒkjəpənsi

شکل جمع:

occupancies

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun

اشغال، تصرف، سکنی، سکونت، اشغال مال

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

The cave had many signs indicating human occupancy.

غار دارای نشانه‌های فراوانی حاکی از سکونت انسان بود.

After two years of occupancy you may also have the right to buy the house.

پس از دو سال سکونت حق خرید منزل را هم خواهید داشت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد occupancy

  1. noun residence of place
    Synonyms:
    possession occupation use holding tenancy settlement habitation inhabitancy residence tenure ownership retention term title deed control

لغات هم‌خانواده occupancy

ارجاع به لغت occupancy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «occupancy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/occupancy

لغات نزدیک occupancy

پیشنهاد بهبود معانی