Haven

ˈheɪvn ˈheɪvn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    havens

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - transitive countable
بندرگاه، لنگرگاه، (م.ج.) پناهگاه، جای امن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- He wanted to make the country a haven of peace and prosperity.
- او می‌خواست کشور را محل ایمن صلح و رونق کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد haven

  1. noun refuge, port
    Synonyms: anchorage, asylum, cover, covert, harbor, harborage, retreat, roadstead, sanctuary, sanctum, shelter

ارجاع به لغت haven

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «haven» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/haven

لغات نزدیک haven

پیشنهاد بهبود معانی