فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Boarder

ˈbɔːrdər ˈbɔːdə

شکل جمع:

boarders

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

دانش‌آموز مدرسه‌ی شبانه‌روزی، شاگرد مدرسه‌ی شبانه‌روزی

Every boarder must follow the dormitory rules.

همه‌ی دانش‌آموزان باید قوانین خوابگاه را رعایت کند.

As a boarder, he found it easy to participate in after-school activities.

به‌عنوان یک دانش‌آموز مدرسه‌ی شبانه‌روزی، شرکت در فعالیت‌های بعد از مدرسه برای او راحت بود.

noun countable

«شخصی که هنگام اقامت در جایی، درازای پرداخت پول یا انجام خدمات، وعده‌های غذایی منظم دریافت می‌کند»

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
noun countable informal

ورزش اسنوبردسوار

The snowy mountain was filled with excited boarders on the weekend.

در آخر هفته، این کوه برفی مملو از اسنوبردسواران هیجان‌زده بود.

The competition drew many skilled boarders from around the country.

این مسابقه، اسنوبردسواران ماهر بسیاری را از سراسر کشور به خود جذب کرده کرد.

noun countable

ورزش اسکیت‌سوار، اسکیت‌بردسوار

The boarder performed an amazing trick.

آن اسکیت‌سوار فن شگفت‌انگیزی را اجرا کرد.

Each boarder showcased their unique style at the skate park.

در پارک اسکیت، هریک از اسکیت‌سواران سبک منحصربه‌فرد خود را به نمایش گذاشتند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد boarder

  1. noun lodger
    Synonyms:
    guest renter roomer visitor patron paying guest diner
    Antonyms:
    host landlord hostess

ارجاع به لغت boarder

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «boarder» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/boarder

لغات نزدیک boarder

پیشنهاد بهبود معانی