فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Boarder

ˈbɔːrdər ˈbɔːdə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    boarders

معنی و نمونه‌جمله

  • noun
    شاگرد شبانه‌روزی
    • - The boarders were all arrested.
    • - دشمنانی که وارد کشتی شده بودند همه دستگیر شدند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد boarder

  1. noun lodger
    Synonyms: paying guest, guest, roomer, diner, patron, renter, visitor
    Antonyms: host, landlord, hostess

ارجاع به لغت boarder

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «boarder» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/boarder

لغات نزدیک boarder

پیشنهاد بهبود معانی