شکل جمع:
boardersدانشآموز مدرسهی شبانهروزی، شاگرد مدرسهی شبانهروزی
Every boarder must follow the dormitory rules.
همهی دانشآموزان باید قوانین خوابگاه را رعایت کند.
As a boarder, he found it easy to participate in after-school activities.
بهعنوان یک دانشآموز مدرسهی شبانهروزی، شرکت در فعالیتهای بعد از مدرسه برای او راحت بود.
«شخصی که هنگام اقامت در جایی، درازای پرداخت پول یا انجام خدمات، وعدههای غذایی منظم دریافت میکند»
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
ورزش اسنوبردسوار
The snowy mountain was filled with excited boarders on the weekend.
در آخر هفته، این کوه برفی مملو از اسنوبردسواران هیجانزده بود.
The competition drew many skilled boarders from around the country.
این مسابقه، اسنوبردسواران ماهر بسیاری را از سراسر کشور به خود جذب کرده کرد.
ورزش اسکیتسوار، اسکیتبردسوار
The boarder performed an amazing trick.
آن اسکیتسوار فن شگفتانگیزی را اجرا کرد.
Each boarder showcased their unique style at the skate park.
در پارک اسکیت، هریک از اسکیتسواران سبک منحصربهفرد خود را به نمایش گذاشتند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «boarder» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/boarder