شکل جمع:
residentsمقیم، ساکن، ماندگار
resident of Iran
مقیم ایران
a resident of Astara
مقیم آستارا
موجود، در محل، در جا
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
resident energy in the atom
انرژی موجود در اتم
a year of resident study
یکسال مطالعه در محل (دانشگاه)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «resident» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/resident