امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Residential

ˌrezɪˈdenʃl ˌrezɪˈdenʃl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
مسکونی، وابسته به اقامت، قابل سکنی، محلی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- residential neighborhoods around the railway station
- محله‌های مسکونی اطراف ایستگاه راه‌آهن
- a residential hotel
- هتل مسکونی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد residential

  1. adjective Used or designed for residence or limited to residences
    Synonyms: home-owning, living, suburban, domestic, private, household
    Antonyms: nonresidential

لغات هم‌خانواده residential

ارجاع به لغت residential

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «residential» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/residential

لغات نزدیک residential

پیشنهاد بهبود معانی