با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Insomnia

ɪnˈsɑːmniə ɪnˈsɒmniə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun C2
بی‌خوابی (غیرعادی)، مرض بی‌خوابی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد insomnia

  1. noun inability to sleep soundly
    Synonyms: indisposition, insomnolence, restlessness, sleeplessness, stress, tension, vigil, vigilance, wakefulness
    Antonyms: sleep

ارجاع به لغت insomnia

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «insomnia» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/insomnia

لغات نزدیک insomnia

پیشنهاد بهبود معانی