با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Expendable

ɪkˈspendəbl ɪkˈspendəbl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun adjective
    قابل خرج، مصرف پذیر
    • - Money is expendable, but not life.
    • - از پول می‌شود صرف‌نظر کرد؛ ولی از زندگی نه.
    • - The country's forests are not expendable at all.
    • - جنگل‌های کشور به‌هیچ‌وجه فدا کردنی نیستند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد expendable

  1. adjective not important
    Synonyms: dispensable, disposable, excess, inessential, nonessential, replaceable, superfluous, unimportant
    Antonyms: important, indispensable, necessary, useful

ارجاع به لغت expendable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «expendable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/expendable

لغات نزدیک expendable

پیشنهاد بهبود معانی