فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Dispensable

dɪˈspensəbl dɪˈspensəbl

صفت تفضیلی:

more dispensable

صفت عالی:

most dispensable

معنی و نمونه‌جمله

adjective

صرف‌نظر کردنی، چاره‌پذیر، غیرضروری، غیر‌واجب، چشم‌پوشیدنی، معاف‌کردنی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

Basic food is not dispensable but luxuries are quite dispensable.

خوراک اصلی غیرضروری نیست؛ ولی تجملات کاملاً غیرضروری است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dispensable

  1. adjective not necessary; able to be thrown away
    Synonyms:
    unnecessary useless needless disposable nonessential unimportant expendable removable unrequired superfluous excessive trivial minor
    Antonyms:
    necessary useful needed indispensable irreplaceable

ارجاع به لغت dispensable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dispensable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dispensable

لغات نزدیک dispensable

پیشنهاد بهبود معانی