با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Format

ˈfɔːrmæt ˈfɔːmæt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    formatted
  • شکل سوم:

    formatted
  • سوم‌شخص مفرد:

    formats
  • وجه وصفی حال:

    formatting
  • شکل جمع:

    formats

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb countable C1
قطع، اندازه شکل، نسبت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
noun verb - transitive adverb countable
قالب، هیئت، قالب‌بند‌ی کردن
- The content of the letter is good but its format must be improved.
- محتوای نامه خوب است؛ ولی طرح و شکل صفحات آن باید اصلاح شود.
- the format of a book
- قالب‌بندی کتاب
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد format

  1. noun layout, plan
    Synonyms: arrangement, composition, configuration, dimensions, figure, form, formation, formula, look, makeup, pattern, scheme, setup, shape, size

ارجاع به لغت format

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «format» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/format

لغات نزدیک format

پیشنهاد بهبود معانی