فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Irradiate

ɪˈreɪdieɪt ɪˈreɪdieɪt

گذشته‌ی ساده:

irradiated

شکل سوم:

irradiated

سوم‌شخص مفرد:

irradiates

وجه وصفی حال:

irradiating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive verb - intransitive

درخشان کردن، منور کردن، نورافکندن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

Moonlight irradiated the surface of the lake.

نور ماه سطح دریاچه را درخشان کرده بود.

His wisdom irradiated the most difficult subjects.

بصیرت او مشکل‌ترین مطالب را روشن می‌کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Her voice irradiated strength and comfort.

صدای او نیروبخش و آرامبخش بود.

irradiated milk

شیر پرتوزده

irradiated vegetables

سبزیجات پرتوزده

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد irradiate

  1. verb illuminate
    Synonyms:
    light lighten brighten

ارجاع به لغت irradiate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «irradiate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/irradiate

لغات نزدیک irradiate

پیشنهاد بهبود معانی