گذشتهی ساده:
irradiatedشکل سوم:
irradiatedسومشخص مفرد:
irradiatesوجه وصفی حال:
irradiatingدرخشان کردن، منور کردن، نورافکندن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Moonlight irradiated the surface of the lake.
نور ماه سطح دریاچه را درخشان کرده بود.
His wisdom irradiated the most difficult subjects.
بصیرت او مشکلترین مطالب را روشن میکرد.
Her voice irradiated strength and comfort.
صدای او نیروبخش و آرامبخش بود.
irradiated milk
شیر پرتوزده
irradiated vegetables
سبزیجات پرتوزده
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «irradiate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/irradiate