فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Irradiate

ɪˈreɪdieɪt ɪˈreɪdieɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    irradiated
  • شکل سوم:

    irradiated
  • سوم شخص مفرد:

    irradiates
  • وجه وصفی حال:

    irradiating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - transitive verb - intransitive
    درخشان کردن، منور کردن، نورافکندن
    • - Moonlight irradiated the surface of the lake.
    • - نور ماه سطح دریاچه را درخشان کرده بود.
    • - His wisdom irradiated the most difficult subjects.
    • - بصیرت او مشکل‌ترین مطالب را روشن می‌کرد.
    • - Her voice irradiated strength and comfort.
    • - صدای او نیروبخش و آرامبخش بود.
    • - irradiated milk
    • - شیر پرتوزده
    • - irradiated vegetables
    • - سبزیجات پرتوزده
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد irradiate

  1. verb illuminate
    Synonyms: lighten, brighten, light

ارجاع به لغت irradiate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «irradiate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/irradiate

لغات نزدیک irradiate

پیشنهاد بهبود معانی