با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه

    De-escalate

    ˌdiːˈeskəleɪt ˌdiːˈeskəleɪt
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      de-escalated

    • شکل سوم:

      de-escalated

    • سوم‌شخص مفرد:

      de-escalates

    • وجه وصفی حال:

      de-escalating

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    verb - intransitive verb - transitive
    (از بالا رفتن یا بالا گرفتن چیزی کاستن) فرود رفتن، (از شدت یا وخامت یا گسترش چیزی) کاستن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    - They tried to de-escalate the situation.
    - کوشیدند از وخامت اوضاع بکاهند.
    - a de-escalation of mutual accusations
    - تخفیف اتهامات متقابل
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد de-escalate

    1. verb Reduce the level or intensity or size or scope of
      Synonyms: weaken, step down
      Antonyms: escalate

    ارجاع به لغت de-escalate

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «de-escalate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/de-escalate

    لغات نزدیک de-escalate

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی