با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Sieve

sɪv sɪv
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun verb - transitive adverb
الک، آردبیز، پرویزن، غربال، الک کردن، غربال کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sieve

  1. verb Distinguish and separate out
    Synonyms: sift
  2. verb Separate by passing through a sieve or other straining device to separate out coarser elements
    Synonyms: sift, strain
  3. noun A strainer for separating lumps from powdered material or grading particles
    Synonyms: screen, colander, bolt, sifter, mesh, strainer, bolting cloth, basket, searce, bolter, hair sieve, drum sieve, filter, flat sieve, quarter-inch sieve, riddle, half-inch sieve, gravel sieve, separate, flour sieve, sift, strain, tammis, tammy
  4. verb Examine in order to test suitability
    Synonyms: screen, screen-out, sort

Idioms

ارجاع به لغت sieve

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sieve» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sieve

لغات نزدیک sieve

پیشنهاد بهبود معانی