امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Riddle

ˈrɪdl ˈrɪdl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    riddled
  • شکل سوم:

    riddled
  • سوم‌شخص مفرد:

    riddles
  • وجه وصفی حال:

    riddling
  • شکل جمع:

    riddles

معنی و نمونه‌جمله‌ها

سوراخ‌سوراخ کردن، غربال کردن، سرند، معما، چیستان، لغز، رمز، جدول معما، گیج و سردر‌گم کردن، تفسیر یا بیان کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- to speak in riddles
- معماوار حرف زدن
- to ask a riddle
- چیستان پرسیدن
- to know the answer to a riddle
- پاسخ معما را دانستن
- Scientists have not yet been able to understand the many riddles of cancer.
- دانشمندان هنوز نتوانسته‌اند اسرار فراوان سرطان را درک کنند.
- I used a riddle for separating earth from stone.
- برای جدا کردن خاک از سنگ سرند به‌کار بردم.
- I riddled the charcoal and separated its dust.
- زغال را سرند کردم و خاکه‌ی آن را جدا کردم.
- The door had become badly riddled by termites.
- موریانه‌ها در را بدجوری سوراخ‌سوراخ کرده بودند.
- The guard riddled the car with bullets.
- پاسدار اتومبیل را با گلوله سوراخ‌سوراخ کرد.
- Your writing is riddled with grammatical and spelling errors.
- نوشته‌ی شما پر از لغزش‌های دستوری و املایی است.
- The lawn is riddled with weeds.
- چمن پر از علف هرزه است.
- The police department is riddled with corruption.
- اداره‌ی پلیس پر از فساد است.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد riddle

  1. noun brain-teaser
    Synonyms:
    bewilderment brain-twister charade closed book complexity complication confusion conundrum cryptogram dilemma distraction doubt embarrassment enigma entanglement intricacy knotty question labyrinth maze mind-boggler mystery mystification perplexity plight poser predicament problem puzzle puzzlement quandary question rebus sixty-four dollar question stickler strait stumper teaser tough nut to crack tough proposition twister
  1. verb perforate, permeate
    Synonyms:
    bore corrupt damage honeycomb impair infest mar pepper pervade pierce pit puncture spoil

ارجاع به لغت riddle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «riddle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/riddle

لغات نزدیک riddle

پیشنهاد بهبود معانی