گذشتهی ساده:
evaluatedشکل سوم:
evaluatedسومشخص مفرد:
evaluatesوجه وصفی حال:
evaluating(ارزش چیزی را) برآورد کردن، (تعداد را) سنجیدن، ارزیابی کردن، ارزشیابی کردن، کاررسی کردن، تخمین زدن
to evaluate a situation
وضعیت (یا موقعیتی) را سنجیدن
He was sent to evaluate the chances of our success.
او را فرستادند تا امکانات موفقیت ما را بررسی کند.
students should not be evaluated solely on the basis of written examinations.
دانشجویان را نباید فقط بر مبنای آزمونهای نوشتاری سنجید.
to evaluate the war in terms of human suffering.
ارزیابی جنگ از نظر رنج و المهای انسانی.
(ریاضی) به صورت شماره بیان کردن، شماریابی کردن، عدد یابی کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «evaluate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/evaluate