گذشتهی ساده:
assessedشکل سوم:
assessedسومشخص مفرد:
assessesوجه وصفی حال:
assessing(مزد، قیمت) تعیین کردن، (ملک) ارزیابی کردن، تقویم کردن، تعیین قیمت کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
(مالیات، جریمه) بریدن، بستن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They assessed the amount of taxes due.
مبلغ مالیات قابلپرداخت را برآورد کردند.
(خسارت) برآوردن کردن، تخمین زدن
(مجازی) ارزشیابی کردن، سنجیدن، سبک و سنگین کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «assess» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/assess