گذشتهی ساده:
secludedشکل سوم:
secludedسومشخص مفرد:
secludesوجه وصفی حال:
secludingجدا کردن، مجزا کردن، منزوی کردن، گوشه انزوا اختیار کردن، منزوی شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Milton secluded himself for five years in a village so as to be able to study.
میلتون پنج سال خود را در دهکدهای منزوی کرد تا بتواند مطالعه کند.
a secluded corner of the garden
گوشهی خلوت باغ
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «seclude» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/seclude