فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Purgatory

ˈpɜːrɡətɔːri ˈpɜːɡətri
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • noun
    (عالم) بزرخ، وسیله تطهیر، تطهیری، پالایشی، در برزخ قرار دادن
    • - Our return trip was absolute purgatory.
    • - سفر بازگشت ماجهنم محض بود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد purgatory

  1. noun hell
    Synonyms: Abaddon, abyss, bottomless pit, everlasting fire, fire and brimstone, Gehenna, Hades, infernal regions, limbo, lower world, nether world, perdition, pit, place of torment, suffering, underworld

ارجاع به لغت purgatory

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «purgatory» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/purgatory

لغات نزدیک purgatory

پیشنهاد بهبود معانی