فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Ado

əˈduː əˈduː

معنی

noun

( atdo =)مصدرحال فعل do to مثل ado have to به‌ معنی(کارداشتن) پرمشغله بودن، گرفتاری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ado

  1. noun fuss
    Synonyms:
    trouble bother confusion excitement turmoil hubbub flurry to-do travail

Idioms

much ado about nothing

هیاهوی بسیار برای هیچ

سر‌و‌صدای زیادی درباره‌ی هیچ، جنجال بی‌سبب

without further ado

بدون فوت وقت، بدون هیچ مقدمه‌ای، بی‌معطلی، بدون اتلاف وقت، مستقیم

ارجاع به لغت ado

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ado» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ado

لغات نزدیک ado

پیشنهاد بهبود معانی