امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Disobliging

ˌdɪsəˈblaɪdʒɪŋ ˌdɪsəˈblaɪdʒɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

verb - transitive
رنجاننده، دل‌شکننده، نامهربان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد disobliging

  1. adjective rude, annoying
    Synonyms: awkward, disagreeable, discourteous, ill-disposed, ill-natured, unaccommodating, unamiable, uncivil, uncongenial, uncooperative, unhelpful, unpleasant
    Antonyms: accommodating, agreeable, civil, cooperative, courteous, mannered, mannerly, polite

ارجاع به لغت disobliging

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «disobliging» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/disobliging

لغات نزدیک disobliging

پیشنهاد بهبود معانی