همچنین به این شکل نیز نوشته میشود: unco-operative
همکاریگریز، بیمیل به همکاری و مشارکت
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She was an aggressive and uncooperative child.
او کودکی پرخاشگر و بیمیل به همکاری و مشارکت بود.
uncooperative clerks
کارمندان همکاریگریز
The unco-operative student refused to participate in the class discussion.
دانشجوی بیمیل به مشارکت از شرکت در بحث کلاسی خودداری کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «uncooperative» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/uncooperative