خوشی، شوخی، (انگلیس) روش زندگی، (جانورشناسی) چکاوک و گونههای مشابه آن، قزلاخ، چکاوک شکار کردن، شوخی کردن، از روی مانع با پرش اسب جهیدن، دست انداختن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The boys who were larking about after school.
پسرانی که پس از مدرسه این طرف و آن طرف جستوخیز میکردند.
Stop larking around!
دست از بازیگوشی بردار!
We hid the teacher's glasses for a lark.
به شوخی عینک معلم را قایم کردیم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «lark» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/lark