با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Lark

lɑːrk lɑːk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - intransitive adverb
    خوشی، شوخی، (انگلیس) روش زندگی، (جانورشناسی) چکاوک و گونه‌های مشابه آن، قزلاخ، چکاوک شکار کردن، شوخی کردن، از روی مانع با پرش اسب جهیدن، دست انداختن
    • - The boys who were larking about after school.
    • - پسرانی که پس از مدرسه این طرف و آن طرف جست‌وخیز می‌کردند.
    • - Stop larking around!
    • - دست از بازیگوشی بردار!
    • - We hid the teacher's glasses for a lark.
    • - به شوخی عینک معلم را قایم کردیم.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد lark

  1. noun A mischievous act
    Synonyms: antic, frolic, escapade, prank, caper, adventure, joke, bird, carousal, dido, trick, shenanigan, outing, romp, spree
  2. noun A songbird that lives mainly on the ground in open country; has streaky brown plumage
    Synonyms: songbird, warbler, meadowlark, pipit, philomel, titlark
  3. verb Play boisterously
    Synonyms: frolic, rollick, skylark, disport, sport, cavort, gambol, frisk, romp, run around, lark about

ارجاع به لغت lark

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lark» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lark

لغات نزدیک lark

پیشنهاد بهبود معانی