با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Romp

rɑːmp rɒmp
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    romped
  • شکل سوم:

    romped
  • سوم شخص مفرد:

    romps
  • وجه وصفی حال:

    romping

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive
با جیغ‌وداد بازی کردن، سر‌وصدا
- I saw him romping in the living room with his four children.
- او را دیدم که در اتاق نشیمن با چهار فرزندش جست‌و‌خیز می‌کرد.
- Our team romped with a score of 96 to 45.
- تیم ما با امتیاز 96 به 45 به سهولت برنده شد.
- His wife caught him romping with the maidservant.
- زنش مچ او را درحال عشق‌بازی با کلفت گرفت.
- She won the election in a romp.
- به‌آسانی انتخابات را برد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد romp

  1. noun fun; caper
    Synonyms: antic, cakewalk, cavort, dance, escapade, frisk, frolic, gambol, hop, lark, leap, play, rollick, rout, skip, sport
    Antonyms: seriousness
  2. verb have fun, enjoy oneself
    Synonyms: caper, cavort, celebrate, cut capers, cut up, fool around, frisk, frolic, gambol, go on the town, kid around, lark, let loose, make merry, play, prance, revel, roister, rollic, skip, skylark, sport, whoop it up

ارجاع به لغت romp

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «romp» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/romp

لغات نزدیک romp

پیشنهاد بهبود معانی