گذشتهی ساده:
rompedشکل سوم:
rompedسومشخص مفرد:
rompsوجه وصفی حال:
rompingبا جیغوداد بازی کردن، سروصدا
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I saw him romping in the living room with his four children.
او را دیدم که در اتاق نشیمن با چهار فرزندش جستوخیز میکرد.
Our team romped with a score of 96 to 45.
تیم ما با امتیاز 96 به 45 به سهولت برنده شد.
His wife caught him romping with the maidservant.
زنش مچ او را درحال عشقبازی با کلفت گرفت.
She won the election in a romp.
بهآسانی انتخابات را برد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «romp» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/romp