با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Nation

ˈneɪʃn ˈneɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    nations

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable B2
    ملت، قوم، امت، خانواده، طایفه، کشور
    • - the friendship of the two nations
    • - دوستی دو ملت
    • - the war of seventy-two nations ...
    • - جنگ هفتاد و دو ملت ...
    • - The whole nation seems satisfied.
    • - قاطبه‌ی ملت راضی به‌نظر می‌رسد.
    • - the nation of Islam
    • - امت اسلام
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد nation

  1. noun country with its own government
    Synonyms: body politic, commonwealth, community, democracy, domain, dominion, empire, land, monarchy, people, populace, population, principality, public, race, realm, republic, society, sovereignty, state, tribe, union

Collocations

  • the nations

    1- (انجیل) مردم غیریهودی 2- (شعر قدیم) همه‌ی مردم جهان، جهانیان

ارجاع به لغت nation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/nation

لغات نزدیک nation

پیشنهاد بهبود معانی