Principality

ˌprɪnsəˈpæləti ˌprɪnsəˈpæləti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    principalities

معنی و نمونه‌جمله

noun
شاهزادگی، قلمرو شاهزاده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- the Principality of Monaco
- امیرنشین موناکو
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد principality

  1. noun An area organized politically under the central government
    Synonyms: realm, country, state
  2. noun Territory ruled by a prince
    Synonyms: princedom

ارجاع به لغت principality

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «principality» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/principality

لغات نزدیک principality

پیشنهاد بهبود معانی