فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

County

ˈkaʊnti ˈkaʊnti ˈkaʊnti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    counties

معنی و نمونه‌جمله

  • noun adjective countable B2
    بخش، استان
    • - county court
    • - (امریکا) دادگاه بخش
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد county

  1. noun province or district of area
    Synonyms: canton, constituency, division, shire

ارجاع به لغت county

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «county» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/county

لغات نزدیک county

پیشنهاد بهبود معانی