فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Countrywoman

ˈkʌntriˌwʊmən ˈkʌntriˌwʊmən
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun
    ( countryman =) هم‌میهن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد countrywoman

  1. noun A person who is from one's own country
    Synonyms: compatriot, countryman, fellow citizen

ارجاع به لغت countrywoman

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «countrywoman» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/countrywoman

لغات نزدیک countrywoman

پیشنهاد بهبود معانی