شکل جمع:
countrysidesروستا، دهات، اطراف شهر، حومهی شهر، ییلاق
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
in springtime, when the countryside is green and fresh
در بهاران که حومهی شهر سبز و خرم است
She loves to take long walks in the countryside.
او عاشق پیادهروی طولانی در روستا است.
روستاییان، اهل روستا
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The whole countryside gathered to welcome him.
همهی روستاییان برای خوشامدگویی به او گرد آمدند.
The countryside gathered for the annual harvest festival.
اهل روستا برای جشن سالانهی برداشت جمع شده بودند.
حومهی سرسبز و خوش آبوهوا
حومهی آرام
حومهی ساکت
حومهی بکر و دستنخورده
تخریب حومه
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «countryside» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/countryside