گذشتهی ساده:
fleshed outشکل سوم:
fleshed outسومشخص مفرد:
fleshes outوجه وصفی حال:
fleshing outبسط دادن، تشریح کردن، شاخوبرگ دادن، بهتفصیل شرح دادن، شرحوبسط دادن، جزئیات بیشتری افزودن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The writer needs to flesh out the characters to make the story more engaging.
نویسنده باید برای جذابتر کردن داستان به شخصیتها شاخوبرگ بدهد.
During the meeting, we will flesh out the details of the project plan.
در طول جلسه، جزئیات برنامهی پروژه را بهتفصیل شرح خواهیم داد.
The team needs to flesh out the proposal before the presentation.
اعضای تیم باید قبلاز ارائه، به طرح پیشنهادی جزئیات بیشتری اضافه کنند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «flesh out» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/flesh-out