فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Bombshell

ˈbɑːmʃel ˈbɒmʃel

معنی و نمونه‌جمله

noun

بمب، امر تعجب‌آور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The news of their wedding was a bombshell.

خبر ازدواج آنان خیلی غیرمترقبه بود (مثل بمب صدا کرد).

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bombshell

  1. noun a shocking surprise
    Synonyms:
    thunderclap thunderbolt

ارجاع به لغت bombshell

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bombshell» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bombshell

لغات نزدیک bombshell

پیشنهاد بهبود معانی