با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Besotted

bɪˈsɑːt̬ɪd bɪˈsɒtɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
مسحور، مبهوت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد besotted

  1. adjective Stupefied, excited, or muddled with alcoholic liquor
    Synonyms: sloshed, smashed, drunk, inebriated, cockeyed, intoxicated, crocked, loaded, pixilated, plastered, soused, zonked, tight, crapulent, crapulous, drunken, inebriate, sodden, tipsy, buzzed, stewed, blind, cooked, bombed, boozed, boozy, high, blind-drunk, infatuated, lit, blotto, looped, pickled, potted, fuddled, pie-eyed, stinking, pissed, stinko, stoned, slopped, wasted, soaked, sozzled, squiffy, stiff, wet

ارجاع به لغت besotted

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «besotted» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/besotted

لغات نزدیک besotted

پیشنهاد بهبود معانی