جارو (که دستهی بلندی دارد و برای نظافت کف زمین از آن استفاده میشود)
The old witch flew on her besom.
جادوگر پیر روی جارویش پرواز کرد.
She swept the floor with a besom.
با جارو زمین را جارو کرد.
(انگلیسی اسکاتلندی) زنیکه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The old man muttered under his breath, calling the young woman a besom.
پیرمرد زیر لب غرغر میکرد و زن جوان را زنیکه خطاب کرد.
She couldn't understand why he would use such a derogatory term like besom.
او نمیتوانست بفهمد که چرا او از چنین اصطلاح تحقیرآمیزی مانند «زنیکه» استفاده کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «besom» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/besom