امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Pixilated

ˈpɪksɪleɪtɪd ˈpɪksɪleɪtɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
دارای عدم تعادل فکری، خیلی حساس، بازیگوش، خل، سفیه، جادو‌شده، هوس‌باز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pixilated

  1. adjective Stupefied, excited, or muddled with alcoholic liquor
    Synonyms:
    besotted cockeyed crocked impish loaded plastered puckish sloshed smashed soused tight eccentric crapulent daft crapulous drunk drunken inebriate inebriated whimsical intoxicated sodden tipsy stewed blind bombed boozed boozy arch high lit blind-drunk blotto looped pickled pixyish potted fuddled implike capricious stinking pie-eyed stinko stoned pissed zonked mischievous slopped prankish soaked sozzled squiffy stiff wet wicked

ارجاع به لغت pixilated

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pixilated» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pixilated

لغات نزدیک pixilated

پیشنهاد بهبود معانی