فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Fortunateness

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
خوشبختی، خوش‌شانسی، خوش‌‌اقبالی، سعادتمندی، نیک‌بختی، نیک‌‌اختری، بختیاری، کامیابی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- She attributed her fortunateness to her supportive network of friends.
- او نیک‌بختی خود را به شبکه‌ی حمایتی دوستانش نسبت داد.
- Her fortunateness lay in being born into a family that valued education.
- خوش‌اقبالی او در این بود که در خانواده‌ای متولد شد که برای آموزش ارزش قائل بودند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fortunateness

  1. noun the quality or state of being fortunate; the condition of having good luck, favorable circumstances, or positive outcomes
    Synonyms:
    luck fortune luckiness

لغات هم‌خانواده fortunateness

ارجاع به لغت fortunateness

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fortunateness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fortunateness

لغات نزدیک fortunateness

پیشنهاد بهبود معانی