با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Junket

ˈdʒʌŋkɪt ˈdʒʌŋkɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله

  • noun countable
    سفر سفر، سفر تفریحی، سفر رسمی و تجملی کارمند دولت به خرج دولت، سفر تفریحی و پرخرج
    • - the unnecessary and costly junkets by high-ranking officials
    • - سفرهای غیرضروری و پرهزینه‌ی کارمندان عالی‌رتبه
  • verb - intransitive
    سفر به سفر تجملی رفتن یا بردن،، سفر تفریحی کردن، خوش گذرانی کردن
  • verb - intransitive
    سفر به سفر تجملی رفتن یا بردن، سفر تفریحی کردن، خوش گذرانی کردن
  • noun countable
    سور، مهمانی، ضیافت
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد junket

  1. noun a trip
    Synonyms: excursion, outing, journey

ارجاع به لغت junket

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «junket» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/junket

لغات نزدیک junket

پیشنهاد بهبود معانی