منظم، مرتب، بسامان
The well-ordered schedule ensured that each task was completed efficiently and on time.
برنامهی منظم تضمین میکرد که هر کار به طور مؤثر و بهموقع انجام میشود.
The kitchen was well ordered.
آشپزخانه مرتب بود.
In a well-ordered society, everyone understands and follows the rules.
در جامعهی بسامان، همه قوانین را میفهمند و از آنها پیروی میکنند.
ریاضی خوشترتیب، خوبمرتبشده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
A well-ordered sequence of operations is essential for solving complex mathematical problems.
توالی خوشترتیب عملیات برای حل مسائل پیچیدهی ریاضی ضروری است.
The well-ordered set of real numbers allows for easy comparison and ordering of values.
مجموعهی خوبمرتبشدهی اعداد حقیقی امکان مقایسه و ترتیب آسان مقادیر را فراهم میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «well-ordered» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/well-ordered