فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Well-ordered

ˈwelˈɔːdəd ˈwelˈɔːdəd

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

منظم، مرتب، بسامان

The well-ordered schedule ensured that each task was completed efficiently and on time.

برنامه‌ی منظم تضمین می‌کرد که هر کار به طور مؤثر و به‌موقع انجام می‌شود.

The kitchen was well ordered.

آشپزخانه مرتب بود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

In a well-ordered society, everyone understands and follows the rules.

در جامعه‌ی بسامان، همه قوانین را می‌فهمند و از آن‌ها پیروی می‌کنند.

adjective

ریاضی خوش‌ترتیب، خوب‌مرتب‌شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

A well-ordered sequence of operations is essential for solving complex mathematical problems.

توالی خوش‌ترتیب عملیات برای حل مسائل پیچیده‌ی ریاضی ضروری است.

The well-ordered set of real numbers allows for easy comparison and ordering of values.

مجموعه‌ی خوب‌مرتب‌شده‌ی اعداد حقیقی امکان مقایسه و ترتیب آسان مقادیر را فراهم می‌کند.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت well-ordered

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «well-ordered» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/well-ordered

لغات نزدیک well-ordered

پیشنهاد بهبود معانی