فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Strategic

strəˈtiːdʒɪk strəˈtiːdʒɪk

توضیحات:

همچنین می‌توان از strategical به‌جای strategic استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1

راهبردی، استراتژیک، نظام‌مند، حساب‌شده، اصولی، هدفمند

Sasan strategic thinking set her apart from her competitors.

تفکر استراتژیک ساسان، او را از رقبایش متمایز می‌کرد.

The team devised a strategic plan to increase sales.

اعضای تیم برای افزایش فروش برنامه‌ای راهبردی طراحی کردند.

adjective

(نظامی) راهبردی، استراتژیک، وابسته به رزم‌آرایی، رزم‌تدبیری، رزم‌ترفندی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The island is of strategic importance to France.

این جزیره برای فرانسه از اهمیتی استراتژیک برخوردار است.

The general outlined a strategic plan to outmaneuver the enemy.

ژنرال برای پیشی گرفتن از دشمن برنامه‌ای راهبردی ترسیم کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد strategic

  1. adjective crucial
    Synonyms:
    important necessary vital critical key decisive imperative cardinal
    Antonyms:
    unnecessary unimportant
  1. adjective clever, calculated
    Synonyms:
    planned deliberate tricky cunning diplomatic politic dishonest
    Antonyms:
    unplanned loose

Collocations

strategic importance

اهمیت راهبردی، اهمیت استراتژیک (ارزش و تأثیر منابع، موقعیت‌ها یا اقدامات در تحقق اهداف کلان و استراتژیک)

لغات هم‌خانواده strategic

  • adjective
    strategic

ارجاع به لغت strategic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «strategic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/strategic

لغات نزدیک strategic

پیشنهاد بهبود معانی