گذشتهی ساده:
abidedشکل سوم:
abidedسومشخص مفرد:
abidesصفت تفضیلی:
more abidingصفت عالی:
most abidingپایدار، دیرپا
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The abiding love between the couple was evident in their every action.
عشق پایدار بین زن و شوهر در تمام اعمالشان مشهود بود.
Despite the hardships, his abiding faith helped him through the difficult times.
علیرغم سختیها، اعتقاد پایدارش به او کمک کرد تا روزهای سخت را پشت سر بگذارد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «abiding» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/abiding