فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Tricksy

ˈtrɪksi ˈtrɪksi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    فریبنده، اهل شوخی و نیرنگ‌بازی، حیله‌گر، حقه‌باز، ترفندباز
    • - The tricksy cat pounced on its unsuspecting prey.
    • - گربه‌ی حیله‌گر به شکار ناآگاه خود هجوم آورد.
    • - Be cautious of the tricksy salesman who will do anything to make a sale.
    • - مراقب فروشنده‌ی حقه‌باز باشید که هر کاری برای فروش انجام می‌دهد.
  • adjective
    سخت، دشوار
    • - The tricksy puzzle had everyone stumped for hours.
    • - پازل سخت ساعت‌ها همه را درگیر کرده بود.
    • - The tricksy situation required a clever and strategic approach to overcome.
    • - غلبه بر این وضعیت دشوار نیازمند رویکردی هوشمندانه و استراتژیک بود.
  • adjective
    قدیمی آراسته، ملبس به لباس فاخر، شیک‌پوش
    • - The tricksy businessman arrived at the meeting in a sharp, tailored suit.
    • - تاجر آراسته با کت‌شلوار زیبا و خوش‌دوخت به جلسه آمد.
    • - My tricksy aunt went at the party.
    • - خاله‌ی شیک‌پوشم به مهمانی رفت.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد tricksy

  1. adjective Marked by skill in deception
    Synonyms: crafty, cunning, dodgy, foxy, guileful, knavish, slick, sly, tricky, wily

ارجاع به لغت tricksy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tricksy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tricksy

لغات نزدیک tricksy

پیشنهاد بهبود معانی