فریبنده، اهل شوخی و نیرنگبازی، حیلهگر، حقهباز، ترفندباز
The tricksy cat pounced on its unsuspecting prey.
گربهی حیلهگر به شکار ناآگاه خود هجوم آورد.
Be cautious of the tricksy salesman who will do anything to make a sale.
مراقب فروشندهی حقهباز باشید که هر کاری برای فروش انجام میدهد.
سخت، دشوار
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The tricksy puzzle had everyone stumped for hours.
پازل سخت ساعتها همه را درگیر کرده بود.
The tricksy situation required a clever and strategic approach to overcome.
غلبه بر این وضعیت دشوار نیازمند رویکردی هوشمندانه و استراتژیک بود.
قدیمی آراسته، ملبس به لباس فاخر، شیکپوش
The tricksy businessman arrived at the meeting in a sharp, tailored suit.
تاجر آراسته با کتشلوار زیبا و خوشدوخت به جلسه آمد.
My tricksy aunt went at the party.
خالهی شیکپوشم به مهمانی رفت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «tricksy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tricksy