آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Point-blank

ˌpɔɪntˈblæŋk ˌpɔɪntˈblæŋk

معنی point-blank | جمله با point-blank

adjective adverb

از نزدیک، از فاصله‌ی کم (تیراندازی)

He shot Ali point-blank.

علی را از نزدیک با تیر زد.

The police warned the public about the dangers of point-blank range shooting.

پلیس در مورد خطرات تیراندازی از فاصله‌ی کم به مردم هشدار داد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The victim was shot point-blank in the chest.

مقتول از نزدیک از ناحیه‌ی قفسه‌ی سینه مورد اصابت گلوله قرار گرفته است.

adjective adverb

رک، رک‌وراست، بی‌پرده، صریح، صریحاً

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

a point-blank refusal

امتناع صریح

I told him point-blank, "get out!"

بی‌پرده به او گفتم: «برو بیرون!»

adjective adverb

راست، مستقیم، مستقیماً

a projectile following a point-blank trajectory

پرتاب‌های با مسیر مستقیم

He took them point-blank to the hospital.

آنان را مستقیماً به بیمارستان برد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد point-blank

  1. adjective characterized by directness in manner or speech; without subtlety or evasion

ارجاع به لغت point-blank

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «point-blank» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/point-blank

لغات نزدیک point-blank

پیشنهاد بهبود معانی