با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Point-blank

ˌpɔɪntˈblæŋk ˌpɔɪntˈblæŋk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective adverb
از نزدیک، از فاصله‌ی کم (تیراندازی)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- He shot Ali point-blank.
- علی را از نزدیک با تیر زد.
- The police warned the public about the dangers of point-blank range shooting.
- پلیس در مورد خطرات تیراندازی از فاصله‌ی کم به مردم هشدار داد.
- The victim was shot point-blank in the chest.
- مقتول از نزدیک از ناحیه‌ی قفسه‌ی سینه مورد اصابت گلوله قرار گرفته است.
adjective adverb
رک، رک‌وراست، بی‌پرده، صریح، صریحاً
- a point-blank refusal
- امتناع صریح
- I told him point-blank, "get out!"
- بی‌پرده به او گفتم: «برو بیرون!»
adjective adverb
راست، مستقیم، مستقیماً
- a projectile following a point-blank trajectory
- پرتاب‌های با مسیر مستقیم
- He took them point-blank to the hospital.
- آنان را مستقیماً به بیمارستان برد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد point-blank

  1. adjective Characterized by directness in manner or speech; without subtlety or evasion
    Synonyms: frank, blunt, straight, plainly, close, direct, directly, candid, plain, forthright, at close range, free-spoken, unqualified, outspoken, unreserved, plainspoken, straight-from-the-shoulder

ارجاع به لغت point-blank

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «point-blank» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/point-blank

لغات نزدیک point-blank

پیشنهاد بهبود معانی