فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Commander In Chief

kəˈmændərɪnˈtʃiːf kəˈmɑːndərɪntʃiːf

معنی‌ها و نمونه‌جمله

plural

فرمانده کل قوا، سر فرمانده، سپه‌سالار، (آمریکا) رئیس جمهور

plural

فرمانده (عملیات رزمی ویژه یا جبهه‌ی به‌خصوصی از نبرد)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

He replaced Rommel as the commander in chief of the western front.

او به‌جای رمل فرمانده جبهه‌ی باختر شد.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت commander in chief

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «commander in chief» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/commander in chief

لغات نزدیک commander in chief

پیشنهاد بهبود معانی